به قول آن مثل چینی مشهور که میگوید «کمرنگترین جوهرها از قویترین حافظهها ماندگارترند» دور شدن انسان از خاطرات، رویدادها، اتفاقات و دورههای زندگی مساوی است با کمرنگ شدن حافظه. شاید مهمترین کاری که میتوان برای تثبیت خاطرات و حراست حافظه از خطر زوال و فراموشی انجام دهد، تبدیل این حوادث و رویدادها به تاریخ است؛ یک تاریخ واقعی و تحریف ناپذیر.
تحریف تاریخ اصطلاحی است که در سالهای دهه اخیر و در آستانه برخی مناسبتها و ایام همچون سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، سالروز ملی شدن صنعت نفت و نیز بزنگاههایی همچون عرصه انتخابات که مشارکت عمومی را میطلبد، با آن مواجه شدهایم. تحریفی که با استفاده از فناوری مدرن یک روایت تاریخی را وارونه نشان میدهد و تحریف گران سعی میکنند در سادهترین شکل خود روایتی تاریخی بسازند و بدین واسطه ایده و افکار خویش را به مخاطبان خود بهویژه نسل جوان و نوجوان که به شدت دچار خلأ مطالعه و تاریخخوانی است انتقال دهند.
در جریان این تحریفات و تاراج حافظه تاریخی ملت ایران، بستر فضای مجازی بدون شک مناسبتترین فضا برای رشد و نشو و نمای مورخان ساختگی است که با سوءاستفاده از بیخبری و کمحوصلگی نسل سوم که اتفاقا بیشترین کاربران مجازی هستند، سعی در قهرمان سازی و تطهیر مخالفان و شبهه افکنی پیرامون تاریخ انقلاب دارند. متأسفانه رهاشدگی فضای مجازی علیرغم توصیههای مکرر رهبرمعظم انقلاب مبنی بر لزوم حراست این فضا از ولنگاری، موجب شده است فضای سایبر دورتر از دسترس متولیان فرهنگی قرار گیرد و به بیان بهتر تلاشهای انجام شده بیشتر بازی در زمین دشمن باشد. موضوع مهم تر اینکه اصل تاریخ انقلاب و سرزمین ایران نیز طی این سالها به شکل جذاب ارائه نشده و تاریخ پر پیچ و خمی که فهم آن مستلزم دانستن جزئیات بسیار است، در صفحات کتابهای قطور که خواندن آن از حوصله جوان امروز خارج است محصور شده و در این شرایط است که تاریخسازی در فضای مجازی مساوی میشود با ایجاد حفرههای اجتماعی برای نفوذ به ذهن و باور افراد جامعه.
نکته دیگری که نباید از آن غافل شد میزان مشارکت شاهدان و مصرفکنندگان در بازنشر و پذیرش محتوای تولید شده است. باید این واقعیت را پذیرفت که تبیین واقعیات تاریخی نیازمند شکلگیری یک گفتمان در قالب کانتکس، زمینه یا بافت بین تولید کننده محتوا و منتقل کننده آن در رسانه است و عدم تلاش برای صورت دادن گفتمان بین نسلی با هدف تبیین واقعیات تاریخی، سبب تشکیک محتوای تولید شده و باورپذیری برای مخاطبی خواهد شد که درکی از آن دوران تاریخی ندارد و در این هیاهو، ضعف سواد رسانهای نیز مزید بر علت میشود تا گوی و میدان در دست تاریخ سازان قرار گیرد و فضای مجازی فرصتی شود برای تاراج حافظه تاریخی ایران.
در سالهای اخیر تاریخسازی ها بیشتر وابسته به سیاست روز بوده و مباحث تاریخی با مسائل سیاسی درگیر شده و طبعاً برداشتهای تاریخی به صورت ناگزیر شکل و شمایل سیاسی پیدا کرده است. یکی از مهمترین وقایع تاریخی سالهای اخیر میتوان فتنه سال ۸۸ دانست که با گذشت بیش از ۱۰ سال از وقوع آن، چرایی این بزنگاه تاریخی برای بسیاری از مخاطبان نسل جوان در هالهای از ابهام باقی مانده است. هرچند تلاشهای بسیاری از سوی پژوهشگران، مؤلفان و حتی مراکز حفظ اسناد انقلاب برای تبیین زوایای این فتنه صورت گرفت که نمونه آن را میتوان در قالب کتبی همچون «نگهبان آرا» و «شنبه پس از انتخابات» دید، اما همچنان ابعاد ناگفته از این واقعیت تاریخ انقلاب ایران ناگفته مانده و کجسلیقگی و تعلل در شفافسازی ناگفتهها، زمینه را برای تطهیر فتنه گران و قهرمان سازی از عوامل بروز این فتنه فراهم میسازد.
حوادث آبان ماه سال ۹۸، اغتشاشات پاییز سال ۱۴۰۱ و ... نمونههای دیگری از واقعیاتی هستند که اگر از هماکنون برای تبیین آن اقدامی صورت نگیرد، به همان سرنوشت تحریف دچار خواهند شد کما اینکه هماکنون نیز این اتفاقات در رسانههای اجتماعی آنطور که دشمنان نظام و ملت ایران میخواهند تفسیر میشود و نه آنگونه که هست.
البته این دست اقدامات در راستای تحریف تنها محدود به حوادث تاریخی نیست و رسانههای معاند تلاش بسیاری برای تحریف شخصیتها و اسطورههای ملی انجام دادهاند؛ اقدام مغرضانه و غیرقانونی پلتفرمهای خارجی همچون «اینستاگرام»، «فیس بوک» و ... در سانسور محتوای انقلابی پس از شهادت سردار شهید قاسم سلیمانی و نیز شهادت فرماندهان جبهه مقاومت اسلامی، شکل دیگری از اقداماتی است که مدعیان آزادی و حقوق بشر در بستر فضای مجازی صورت دادهاند؛ اما اکنون سؤال اینجاست که برای ایمن کردن حافظه تاریخی چه باید کرد؟
حراست از حافظه تاریخی به قدمت تاریخ ایران ضرورتی است که نباید سادهانگارانه با آن برخورد نمود. جهاد تبیین و تولید محتوای صحیح مهمترین اصل برای ایمن ساختن حافظه تاریخی این سرزمین از خطر تحریف است. ضمن اینکه دستاندرکاران نظارتی و فرهنگی میبایست با بهرهگیری از امکانات آموزشی رسانهها به خصوص رسانه ملی به ارتقای سطح «سواد رسانهای» جامعه بپردازند. معصومه باباجانی
ارسال نظرات